دیروز به دلایلی یکی از همکاران گوشیش رو داده بود به من تا من تلفن هاشو جواب بدم و بگم که جلسه داره و نمی تونه صحبت کنه. از اونجایی که منم اصلا فضول نیستم!!!!!!!!!!!! اصلا هم به پیغامهاش سر نزدم!!!! نمی دونم چی شد اصلا زمین به آسمون رفت، کلاغ شروع کرد آواز خوندن و قدقد کردن! یا شایدم یهو حقوق من زیاد شد گوشیم ذوق مرگ شد که تمام عکس های روی گوشی ایشون پرید روی گوشی من! به قول بعضی ها عجیبا غریبا... بعد هم نمی دونم چی شد که هر کاری کردم آدرس عکسها پاک شه نشد که نشد بعد هم هرچی خودمو کشتم بریزم روی یه گوشی دیگه نشد، آخر هم که دیگه کم مونده بود قبر بکنم خودم برم بخوابم اندرونش فهمیدم انگاری یه ذره عکسا مشکل داره!!! بعد هم فوری عکسها رو پاک کردم. بگذریم که بعضیا خیلی اصرار کردند براشون بفرستم و من مقاومت کردم خلاصه که این همه خودمو کشتم و به خطر انداختم نشد که بشه... اینم یه کمی فضولی ...
برخلاف وبلاگهایی که داشتم و الان بنا به دلایلی ندارم و حذفشون کردم عجیب دلم میخواد اینجا رو آپدیت کنم. این مطلب رو هم کمتر غر زدم تا به قول آقا هادی کمتر افسرده باشم، نمیخوام دیگه خواننده ها رو خسته کنم. راستی یه خواهش می شه لوگوی خوشگلم رو بذارید به جای لینکم!!
یواشکی بخونید... دوستتون دارم و به اینجا دل بستم.