• وبلاگ : تنهايي هاي دخترك
  • يادداشت : من و شبانه هام
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به احمد شاملو ؛

    (( بزرگي که زخم نديدنش تا هميشه بر پيکر قلبم - نمک مال - خواهد ماند !))

    تصويرت در آينه ديدگانم به من مي خندد ؛ نوايت در دالانهاي شنيدارم چون ترانه اي خوش انعکاس مي يابد ؛ باري حضورت را ديريست از کف نهاده ام ؛ با کدامين فرياد توان بر آوردن شکوِة نبودنت را ؟! روز و شب چه بي شتاب مي گذرند و در گذر هر لحظه اي روح کلماتت را در مي يابم ، به چنان که گويي تاکنون زبانت را نمي شناختم ! چه سخت است بي تو بودن و از تو گفتن ! چه سخت است در آستان والاي کلام تو اساعه اي بر ادب نوشتار ورزيدن و قلم را به دستان خويشتن آلودن . چه خُردم آن گاه که کلامم را به درگاه کلمات تو رهسپار مي کنم ؛ آي اي هميشه ماندني ! حاشا که جسارتي از اين منِ بي تو ، رميده باشد ..... ( خاکسترينه )